Web Analytics Made Easy - Statcounter

قورچائی گفت: پس از فاجعه منا وقتی به هوش آمدم دیدم در درون یک تابوت هستم و من را در درون سردخانه یک بیمارستان قرار دادند.

خبرگزاری شبستان -گرگان، داود خاندوزی؛ عید قربان یکی از مهمترین اعیاد مسلمانان به شمار می رود ولی این عید برای مردم ترکمن صحرا یادآور فاجعه تلخ و غم انگیز منا در سال 94 است.

 

در استان گلستان بر اثر این فاجعه 49 نفر به شهادت رسیدند که اکثر آنان از برادران و خواهران اهل تسنن استان گلستان بودند و از این رو مردم ترکمن استان گلستان به حجاجی که به الی الله پیوستند لقب «آق قوش» به معنی کبوتر سفید را دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

پس از این فاجعه مقام معظم رهبری ضمن دلجویی از خانواده های شهدای منا و مسجد الاقصی تاکید کرد که این فاجعه در تاریخ فراموش نشود و با توجه به اینکه در آستانه عید قربان و سالروز این فاجعه قرار داریم به سراغ کسی رفتیم که در این حادثه حضور داشت و علاوه بر آن همسر خود را به دلیل بی تدبیری حکام آل سعود از دست داد.

 

مرد ترکمن و دوست داشتنی که در محل حادثه بی هوش می شود و امدادگران عربستان تصور می کنند که جان باخته است و زمانی که به هوش می آید می بیند وی را در تابوتی قرار دادند، «آخوند حاجی ایل محمد قورچائی» همسر مهاجر الی الله «اغول بی بی قورچائی» از  شهدای منا از خاطرات حج سال 94 و نحوه شهادت همسر برای ما می گوید.

 

*خودتان را معرفی کنید و  از سفر سال 94 برایمان بگویید؟

بنده ساکن روستای قورچائی نخستین روستایی بزرگ بخش آزادشهر هستم که در سال 94 به سرزمین وحی مشرف شدم و فاجعه منا را از نزدیک با چشم دیدم و در این سفر همسرم مهاجر الی الله شد و پیکرش در سرزمین منا باقی ماند.

 

من با حاج خانم «اغول بی بی قورچائی» پسرعمو و دختر عمو بودیم و  هر دوی  ما در سال 1327  به دنیا آمدیم، خداوند 9 فرزند به ما بخشید که سه فرزندم  پسر و  6 فرزندم دختر هستند که همگی آنان متاهلند.

 

*درخصوص سفر خود به مکه مکرمه برایمان بگویید؟

در سال 94 با حاج خانم شهیده «اغول بی بی قورچائی» عازم مکه و مدینه منور شدم و  از آنجایی که پیش از این نیز به سفر حج مشرف شده بودیم هر دو به نیابت پا به سرزمین امن الهی نهادیم.

 

بنده هفتمین بار بود که به مکه مشرف می شدم و حاج خانم بار سوم بود که به مکه و مدینه مشرف شدند.

 

ما قبل از اینکه از عزیمت کنیم توصیه های لازم را به خانواده انجام دادیم اما همسرم عنوان می کرد که من در سرزمین وحی می مانم و وقتی که پیکرش آنجا باقی ماند متوجه شدیم که او حقیقت را به ما می گفت و در آن زمان ما درک نمی کردیم.

 

*از اتفاقات سال 94 در عربستان برایمان بگویید؟

من در عربستان سعودی شاهد چند اتفاق بودم و نخستین اتفاق سقوط  جرثقیل بود که با آخوند خوجملی، امام جمعه نگین شهر در حال تلاوت قرآن کریم بودیم که ناگهان گرد و خاکی بلند شد.

 

تصور ما این بود که طوفان شده است و گرد و خاک از بیرون فضا را احاطه کرده است و طولی نکشید که ناگهان صدای افتادن جرثقیل که مثل صدای انفجار مهیبی بود را احساس کردیم و آنقدر وحشت ناک بود که گویا صفوف مردم برای یک لحظه از زمین جدا شده بود.

 

پس از این اتفاق حجاج که در صف ایستاده بودند همگی به سمت مروه فرار می کردند و با حاج آخوند قرآن را در بغل گرفتیم و مات و مهبوت باقی مانده بودیم.

 

در حالی که همراه با حاج آخوند خوجملی، امام جمعه نگین شهر هفت تا ده متر با ورودی مکه فاصله داشتیم و در این مکان به تلاوت قرآن مشغول بودیم توصیه کردم که در آن مکان بمانیم.

 

وقتی از ورودی مکه مکرمه به صفوف نگاه کردیم دیدم که جنازه روی جنازه افتاده است و خون همه جا را فرا گرفته است و طوفان و باد و باران اینگونه شدید را در طول عمر خود ندیده بودیم.

 

پس از مدتی آمبولانس های کوچک دو نفره به سمت محل حادثه می رفتند و جنازه ها را با آمبولانس منتقل می کردند.

 

*دراین حادثه حاج خانم همراه شما بود؟

در این حادثه حاج خانم همراه ما نبود و در هتل سکونت داشتند.

 

وقتی به هتل برگشتم ماجرا را برای حاج خانم تعریف کردم و وی به من گفت که اینها شهید شدند و من به ایشان گفتم که شهادت می طلبید و ایشان به گفت بله.

 

*از حادثه منا برایمان بگویید؟

دومین حادثه در منا اتفاق افتاد، حاج خانم«اغول بی بی قورچائی» همیشه با فرماندار بندرترکمن حاج خانم شهیده نازقلیچی بود.

 

حاج خانم نازقلیچی به خاطر آنکه راحت تر بتوانند مناسک حج را به جای بیاورند و با توجه به اینکه لباس احرام بر تن داشتیم توصیه می کردند که زیاد پیش همسر خود نیاید و همسرم نیز علاقه داشتند که با شهیده نازقلیچی باشند.

 

در روز حادثه منا به اتفاق سه تا چهار نفر از دوستان ساعت یک نصف شب به سمت منا حرکت کردم تا زودتر به چادر برسیم و البته از آنجایی که به ترافیک برخوردیم، حاج خانم شهیده «اغول بی بی قورچائی» زودتر به چادر رسیدند و حتی صبحانه را نیز میل کرده بودند.

 

وقتی به محل چادرها رسیدیم و صبحانه را خوردیم به سمت جمرات حرکت کردیم در این مقطع حاج خانم همراه من نبود و همینطور که می رفتیم و از آن خیابان ها عبور می کردیم  ازدحام جمعیت نیز بیشتر می شد و در این ازدحام حاج خانم «اغول بی بی قورچائی» را دیدم که دست فرماندار بندرترکمن شهیده نازقلیچی را گرفته است و از آنجا که همسرم سن و سال زیادی داشت توصیه می کردم که دست شهید نازقلیچی را رها نکند و آنها به من چیزی جواب ندادند و تنها لبخندی بر لب داشتند و این آخرین دیدار ما بود.

 

شرایط در این فاجعه به گونه ای بود که وقتی به هر چهار راهی می رسیدیم ازدحام جمعیت بیشتر می شد و آخرین چیزی که من از این مسیر یاد می آورم این است که پای من به یکی از چرخ هایی که در مکان برای استراحت حجاج در نظر گرفته بودند برخورد کرد و زمین خوردم و دیگر بیهوش شدم و چیزی از منا به خاطر نمی آورم.

 

*وقتی به هوش آمدید در چه شرایطی بودید؟

وقتی به هوش آمدم متوجه شدم من را در تابوت قرار دارم و در سردخانه ای در بیمارستان هستم.

 

پس از این ماجرا گویا تصور بر این بود که من فوت کردم و لذا من را به سردخانه ای در بیمارستان منتقل کرده بودند و وقتی یخ و آب یخ را روی بدن من ریخته بودند به هوش آمدم و از شدت تشنگی یخ های کوچکی که بزرگی آنها به اندازه گردو بود را می خوردم که مثل شیشه در گلوی من بود.

 

به دلیل آنکه تابوت در جای بلندی قرار داده شده بود وقتی به هوش آمدم نمی توانستم از جای خود بلند شوم  و وقتی بلند شدم نیز حالت تهوع شدیدی داشتم و پس از این ماجرا کادر درمانی یک سرم به من در پیاده روی بیمارستان متصل کرد و به زبان عربی به آنها فهماندم که سردم شده است و پس از آن یک پتو در دور بدن من پیچاندند.

 

لحظاتی بعد دو نفر کاغذ به دست به سراغ من آمدند که گویا از جمعیت هلال احمر ایران بودند البته و بعدا متوجه شدم این دو نفر از هلال احمر هستند و تمام مشخصات من را نوشتند و در رادیو و تلویزیون نیز این مشخصات اعلام شد.

 

این افراد من را سوار چرخ بیمارستان کردند و به خیابان آوردند و در خیابان یک دقیقه ای ایستادیم و از آنها خواستم که من را به یک بیمارستان ایرانی منتقل کنند و آنها به ما گفتند که جز آمبولانس های عربستان هیچ آمبولانسی در منطقه نیست و پس از آن به من چیزی بیان نکردند و رفتند.

 

در همان حالتی که بودم یک خانم از کاروان ما که در حادثه منا گیر افتاده بود به من نزدیک شد و گویا آن نیز پدر و مادر خود را دیده است.

 

به دلیل آنکه بر روی من آب یخ ریخته شده بود کارت زائر که همراه من بود مختوش شده بود و  از سویی دیگر پول هایی که همراه من بود در این گیر و دار گم شد و یکی از هموطنان که تصور می کنم اهل شیراز بود وقتی متوجه ماجرا شد می خواست 100 ریال سعودی به من پول بدهد که به دلیل آنکه خانم همراه کاروان ما مقداری پول داشت از گرفتن آن امتناع کردم.

 

با کارت زائری که آن خانم همراه داشت دوبار با رئیس کاروان تماس گرفتم ولی در مکان حضور نیافت و در ساعت 20 شب در حالی که لباس های من گل آلوده و چهره من شبیه مرده ها بود با آن همراه با راهنمایی هایی که گرفتیم به سمت چادر حرکت کردیم.

 

آنقدر عصبانی و ناراحت بودم که عقیده داشتم تا زمانی به محل چادرها می رسم یک کشیده به صورت مسئول کاروان بزنم و وقتی به چادر رسیدم متوجه فاجعه شدم و متوجه شدیم که حجاج پراکنده شدند و هنوز سرشماری اتفاق نیفتاده است و لذا خونسرد شدم.

 

پس از این ماجرا سر من را تراشیدند و حمام رفتم و دکتر نیز من را معاینه کرد و سپس درخواست کردم که من را به بیمارستان ایرانی منتقل کنند و دکتر بیان کرد که در بیمارستان جا برای سوزن انداختن نیست و شما در همان مکان چادر درمان خود را ادامه دهید.

 

در صبح روز بعد پسرم از ایران با من تماس گرفت و حال و هوای من را پرسید و بیان کرد که از مادر چه خبر دارید و گفتم خبری نیست و جواب داد که «بابا جای مادر من در منا است» و گویا از طریق اطلاع رسانی ها از احوال همسرم در مکه با خبر بودند.

 

*از ویژگی های همسرتان شهیده «اغول بی بی قورچائی» برایمان بگویید؟

در هر کاری که گره می خورد فرزندانم پیش مادرشان می آمدند و برایشان دعا می کرد و دعای آن برای فرزندانم مثل تیغ برنده بود.

 

قبل از آنکه به مکه برویم به برادرش گفتم که حاج خانم در حال و هوای خودش نیست و حرف هایی می زند که گویا از آینده خبری دارد.

 

شهیده قورچائی خانمی بود که شب ها نماز مستحبی می خواند و خواندن نماز برای آن مثل آب خوردن بود گرچه کم سواد بود ولی اعتقاد قوی داشت.

 

*از شرایط همسر خود در مکه آیا خبری به دست شما رسید؟

من یک هفته تا 10 روز از کاروان در مکه جدا ماندم و قانع نمی شدم که برگردم و اگر به دیار خود بازگردم به فرزندانم چه بگوییم که من با مادرتان رفتم و  تنها بازگشتم، اما به اصرار فرزندان پس از 10 روز همراه کاروانی از تهران به ایران بازگشتم.

 

سالها از وضعیت همسرم خبری نشد ولی در چند ماه گذشته مسئولان عربستانی بیان کردند که پیکر همسر من در منا به خاک سپرده شده است و با شنیدن این خبر آرامش گرفتیم.

 

پایان پیام/587

منبع: شبستان

کلیدواژه: شاهد عینی فاجعه منا شهدای فاجعه منا بررسی ابعاد حقوقی فاجعه منا محکومیت فاجعه منا جانباختگان فاجعه منا برای فاجعه منا عمدی بودن فاجعه منا فاجعه منا وقتی به هوش آمدم برایمان بگویید خانم همراه حاج خانم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۰۱۳۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اسرار مخفی گورهای تاریخی افشا شدند

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، گورهای انسان‌ها از تلخ‌ترین و البته مهم‌ترین بقایای به‌جامانده از دنیای باستان‌ اند و مردم به روش‌های مختلفی در آن دفن می‌شدند، از خاکسپاری در داخل اهرام عظیم گرفته تا انداختن جسد در باتلاق، روش دفن و خاکسپاری مردم در دوره‌ها و نقاط مختلف جهان گوناگون بوده است.

بیشتر بخوانید: زاکانی: ماجرای پارک قیطریه هیاهو بر سر هیچ است

در برخی موارد، مردم می‌ترسیدند مرده‌ها زنده شوند و آسیب بزنند، در نتیجه گاهی اجساد را قطع عضو می‌کردند و یا آنها را می‌بستند.

در ادامه، منتخبی از این گورها را که «لایو ساینس» شناسانده و بخش نخست آن چندی پیش منتشر شد، معرفی می‌شود:

«پسوسنس یکم»

«پسوسنس یکم» فرعونی بود که در طول سلسله بیست‌ویکم مصر، یعنی در حدود ۳۱۰۰ سال پیش حکومت می‌کرد. در سال ۱۹۴۰ میلادی بود که مقبره او در شهر باستانی «تانیس» ‌کشف شد. او را با نقابی از جنس طلا به خاک سپرده بودند. درونی‌ترین تابوت در تابوت‌دان او از نقره ساخته شده بود، از این‌رو برخی از نویسندگان امروزی، «سوسنس یکم» ‌را «فرعون نقره‌ای» نامیده‌اند. اشیاء مخصوص خاکسپاری نفیسی از جمله گردنبند و دستبند ساخته‌شده از فلزات گرانبها و جواهرات نیز در این مقبره کشف شد. با وجود تمام این آثار چمشگیر، کشف این مقبره در مقایسه با کشف مقبره «توت عنخ آمون» مورد توجه مردم قرار نگرفت که البته بخشی از آن به دلیل کشف مقبره «پسوسنس یکم» در دوران جنگ جهانی دوم بود.

«مقبره آمفیپولیس»

مقبره آمفیپولیس که قدمت آن به قرن چهارم پیش از میلاد بازمی‌گردد، ‌ در «مقدونیه» ‌واقع در یونان ساخته شده است و در طراحی آن جزئیات زیادی به کار رفته است. ابوالهول‌هایی در این مقبره قرار دارند که از دروازه‌ها حفاظت می‌کنند، همچنین مجسمه‌های زن و موزائیک‌های تصویرگر داستان‌های اساطیر یونانی نیز در آن قرار دارد. با اینکه بقایای دست‌کم پنج انسان در این مقبره کشف شده است، هویت این افراد یا اینکه مقبره برای چه کسی ساخته شده است، مشخص نیست. قدمت این مقبره به دوران «اسکندر مقدونی» ‌باز می‌گردد و این احتمال وجود دارد که برای یکی از اعضاء خانواده و یا یکی از دوستان او ساخته شده باشد.

«اوتسی مرد یخی»

بقایای یخ‌زده و سالم مردی که «اوتسی» نام گرفته است، به بیش از ۵۳۰۰ سال قبل تعلق دارد و توسط محققان در مرز ایتالیا و اتریش در سال ۱۹۹۱ میلادی پیدا شد. تحقیقات نشان داد که این مرد ۱.۶ متر قد داشته و در زمان مرگ حدودا ۴۵ ساله بوده است. او پس از اصابت یک تیر جان خود را از دست داده است. همچنین اثری از یک زخم عمیق در دست راست او وجود دارد که احتمالا حین جلوگیری از اصابت تیر ایجاد شده است.

«مقبره‌های سلطنتی اور» ‌

مقبره‌های سلطنتی «اور» که به حوالی ۴۵۰۰ سال قبل تعلق دارند، از حدود ۱۶ مقبره تشکیل شده‌اند که به افراد سطلنتی یا اشراف‌زادگان جامعه تعلق داشتند. این افراد به همراه اشیاء‌ نفیسی از جمله سربند، ‌گردنبند و گوشواره دفن شده بودند. از جمله اشیاء قابل‌توجهی که در این مکان کشف شده است به یک چنگ می‌توان اشاره کرد که به شکل سر یک گاو نر طراحی شده بود. در نزدیکی این مقبره‌های سلطنتی همچنین افرادی به همراه اشیاء خاکسپاری به مراتب ساده‌تر دفن شده بودند.

«قبرهای چاتال‌هویوک»

قدمت محطوطه «چاتال‌هویوک» در ترکیه به بیش از ۹هزار سال بازمی‌گردد و این محوطه یکی از قدیمی‌ترین سکونتگاه‌های کره زمین شناخته می‌شود. در این سکونتگاه هیچ خیابانی وجود ندارد و ساختمان‌ها به اندازه‌ای به یکدیگر نزدیک بودند که مردم با استفاده از نردبان‌های روی سقف، وارد آن‌ها می‌شدند. باستان‌شناسان همچنین به این نتیجه رسیدند که مردم در زیر ساختمان‌ها دفن می‌شدند و در برخی از موارد تا ۳۰ نفر در زیر یک ساختمان دفن می‌شد. در سال ۲۰۱۱ میلادی نتایج یک تحقیق نشان داد افرادی که زیر ساختمان‌ها دفن می‌شدند، اغلب از لحاظ بیولوژیکی با یکدیگر رابطه نداشتند که نشان می‌دهد خویشاوندی عامل مهمی در انتخاب محل دفن نبوده است.

«تابوت‌دان‌ پایان دنیا» ‌

در سال ۲۰۱۸ گروهی از باستان‌شناسان یک تابوت‌دان سیاه و گرانیتی در ابعاد ۲.۷ در ۱.۵ در ۱.۸ متر را در اسکندریه واقع در یونان کشف کردند. کشف این تابوت بسیار مورد توجه قرار گرفت و برخی در فضای مجازی این موضوع را مطرح کردند که باز کردن تابوت می‌تواند نفرینی را رها کند که ممکن به پایان رسیدن دنیا منجر شود. زمانی که باستان‌شناسان در این تابوت باز کردند، دریافتند که آب فاضلاب به درون آن راه یافته است. کاوشگران همچنین بقایای سه انسان به همراه حکاکی‌هایی روی ورقه‌های طلا پیدا کردند. قدمت تابوت‌دان به حوالی بعد از فتح این مکان توسط «اسکندر مقدونی» ‌ در سال ۳۳۲ پیش از میلاد بازمی‌گردد، اما مشخص نیست که این تابوت‌دان برای چه کسی ساخته شده است.

«مقبره سن پیتر»

مقبره «سن پیتر» در زیر محراب کلیسای سنت پیتر در واتیکان واقع شده است، یعنی نزدیک به منطقه‌ای که اعتقاد بر این است که او در قرن اول پس از میلاد به صلیب کشیده شده است. چندین قبر با بقایای انسان در داخل مقبره قرار دارد، همچنین مجموعه‌ای از استخوان‌ها در این مکان وجود دارد که برخی معتقدند به «سن پیتر» تعلق دارد.

«مقبره سئوس سوم» ‌

«سئوس سوم» ‌(Seuthes III)، پادشاه «ادروسی»، ‌ قلمرویی واقع در «تراکیه» (سرزمینی در جنوب شرق اروپا) بود که در طول قرن چهارم پیش از میلاد حکومت می‌کرد. این پادشاه زمانی که در گذشت، در مکانی که اکنون مرکز بلغارستان محسوب می‌شود، دفن شد. در مقبره او اشیاء خاکسپاری مختلفی از جمله یک تاج طلا، جام طلا، سلاح، سپر و یک کلاه‌خود برنز و یک سردیس برنزی که احتمالا تصویرگر خود شاه است، وجود داشت. مقبره او زیر تپه‌ای به ارتفاع ۲۰ متر و قطر ۹۰ متر قرار دارد.

«مقبره هادریان» ‌

مقبره هادریان که در رم واقع شده است، مقبره‌ای است که برای «هادریان»، ‌امپراتور روم ساخته شده است و در آن خاکستر این امپراتور، همسر و تعدادی از جانشینانش نگهداری می‌شود. این ساختمانِ استوانه‌ای ۵۰ متر ارتفاع دارد و بعدها به قلعه‌ای تبدیل شد که در مقطعی توسط پاپ مورد استفاده قرار گرفت. این مکان اکنون یک موزه را در خود جای داده است.

«تئودوریک بزرگ»

مقبره تئودوریک برای «تئودوریک بزرگ» (حکومت در حدود ۴۷۱ تا ۵۲۶ پس از میلاد) ساخته شد که پادشاه «استروگوت‌ها» بود. این مقبره یک سازه مدور واقع در «راونا» در ایتالیا است. این سازه دو طبقه ۱۵ متر ارتفاع و ۱۱ متر قطر دارد و از دست‌کم ۲۳۰ تن سنگ ساخته شده و سقف آن به صورت گنبدی طراحی شده است. پس از اینکه امپراتوری بیزانس در سال ۵۴۰ «استروگوت‌ها» را شکست داد، آنها بقایای تئودوریک را برداشتند و مقبره را به کلیسا تبدیل کردند.

«هرم جوزر» ‌

«جوزر»، یکی از فرعون‌های مصر بود که حدود ۴۷۰۰سال قبل حکومت کرد. او یک هرم پلکانی را در «سقاره» ساخت. این هرم نخستین هرمی بود که در مصر ساخته شد و ارتفاع آن به ۶۰ متر می‌رسید و در مجموع از ۶ طبقه پلکانی تشکیل شده بود. تونل‌هایی که زیر این هرم ساخته شده است یک هزارتو به طول ۵.۵ کیلومتر را تشکیل می‌دهد و داخل آن‌ها یک اتاقک خاکسپاری قرار دارد که «جوزر» در آن دفن شده است. با اینکه اثری از مومیایی او وجود ندارد، اما ۳۲ تکه از تابوت‌دان گرانیتی فرعون در این اتاقک پیدا شد.

«مقبره سلطنتی مایا» ‌

در ژانویه سال ۲۰۲۴ باستان‌شناسانی از دانشگاه تولین از کشف مقبره ۱۷۰۰ساله یک پادشاه «مایا» در محوطه‌ای واقع در «چوچکیتام» (Chochkitam) در «گواتمالا» خبر دادند. در این مقبره یک نقاب یشم، صدف نرمتنان و طراحی‌ها و کنده‌کاری‌هایی روی استخوان ران انسان پیدا شد. یکی از این کنده‌کاری‌ها فردی شبیه به یک پادشاه را به تصویر می‌کشد که یک نقاب یشم شبیه به آنچه را که در مقبره پیدا شده است، دست دارد. نوشته‌های کشف‌شده نیز به پدر و پدربزرگ پادشاه اشاره دارند و آنها را به حکمرانان شهرهای «تیکال» و «تئوتیئواکان» مرتبط می‌کنند.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/

کد خبر: 1229188 برچسب‌ها گردشگری

دیگر خبرها

  • وقتی کودک درون فرمانده تانک فعال باشد! (فیلم)
  • افشای اسرار گورهای تاریخی (+عکس)
  • اسرار مخفی گورهای تاریخی افشا شدند
  • عکس| خانم بازیگرِ تلویزیون، برای همیشه ایران را ترک کرد
  • نامگذاری کتابخانه دانشگاه پیام نور کرمان به نام دانشجوی شهید حادثه تروریستی گلزار شهدا
  • بازبینی مصوبه افزایش ۲۰ درصدی ظرفیت پزشکی شورایعالی انقلاب فرهنگی
  • بوفون: دو بار تا آستانه پیوستن به رم رفتم
  • معلمان تربیت کنندگان آینده سازان کشورند
  • معلمی رسالت و تکلیفی آمیخته با عشق است
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر